سفارش تبلیغ
صبا ویژن


شیوه عاقلان

حکما گفته اند: عاقل باید به اول بلیّت و شدتی که به او رسد اندوهگین نشود و به اول دولتی که به او روی نماید شادی و نشاط ننماید. زیرا که نتوان دانست که دولتی در زیر محنت پوشیده نباشد، یا مضرتی در ضمن مسرت مندرج نبود.

 

 

صبر عن الله

آمده که جوانی از محبین از شبلی راجع به صبر پرسید و گفت: کدام صبر شدیدتر است؟
شبلی گفت: صبر برای خدا ... جوان گفت: نه.
گفت: صبر همراه با کمک خدا ... گفت: نه
گفت: صبر بر خدا .... گفت: نه
گفت: صبر در راه خدا ... گفت: نه
گفت: صبر با خدا ... گفت: نه.
شبلی گفت: پس وای بر تو! کدام صبر است؟
جوان گفت: صبر از فراق خدا.

پس شبلی آهی کشید و بیهوش شد و افتاد.

 

در منظر خدا چگونه ای؟

امام باقر علیه السلام فرموده اند:

اگر خواستی بدانی که در تو خیری هست یا نه به دلت بنگر:

اگر اهل طاعت خدا را دوست داشت و از اهل معصیت بدش می آمد، در تو خیری هست و خداوند تو را دوست می دارد.
اما اگر دلت از اهل خدا بدش می آید و اهل معصیت را دوست می دارد در تو هیچ خیری نیست و خداوند تو را دوست ندارد و هر انسانی با کسی است که او را دوست دارد.

 

توکل

شخصی پیش شیخی رفت، جامه او پاره دید.
گفت:‌ بسیار کسان باشند که اگر اشارت کنی در حق تو نظر کنند.
شیخ گفت: من شرم دارم که دنیا خواهم از کسی که در دست او به عاریت است.

 

بلوغ واقعی

طفلی بزرگی را از [شرایط] بلوغ پرسید. 
گفت: در سطور آمده است که سه نشان دارد: یکی پانزده سالگی و دیگر احتلام و سوم برآمدن موی پیش. اما در حقیقت یک نشان دارد و بس. آنکه در بند رضای حق جلّ و علا بیش از آن باشی که در بند حظ نفس خویش و هر آنکه در این صفت موجود نیست به نزد محققان بالغ نشمارندش.

 

رفتار خنثی

به حکیمی گفتند: چه کسی از عداوت مردم سالم می ماند؟
جواب داد: آن کسی که هیچ خیر و شری از او ظاهر نشود. به جهت آنکه اگر خیر از او ظاهر شود اشرار با او دشمنی کنند و اگر شر از او ظاهر شد اخیار با او دشمنی کنند.



بیگانه و آشنا

زاهـد به کـرم، تو را چو ما نـشـناسـد ........... بیـگـانه تـــو را چـو آشــنا نـشـناســد
گـفتی کـه گـنه کـنی به دوزخ برمـت ........... این را به کسی گو که تو را نشناسد

(دیوان ابوسعید)

 
حقیقت دنیا

حضرت عیسی (علیه السلام) دنیا را دید بصورت عجوزه ای که قدش خمیده و چادر رنگین بر سر انداخته و یک دست خود را به حنا خضاب و دست دیگر را به خون آغشته کرده است.
عیسی فرمود چرا پشتت خمیده؟ گفت از بس که عمر کرده‌ام.
فرمود که چرا چادر رنگین بر سر داری؟ گفت تا دل جوانان را با آن فریب دهم.
فرمود که چرا به حنا خضاب کرده‌ای؟ گفت الحال شوهری گرفته‌ام.
فرمود که چرا دست دیگرت به خون آغشته‌ای؟ گفت الحال شوهری کشته‌ام.

پس عرض کرد: یا روح الله! عجب این است که من پدر می‌کشم، پسر طالب من می‌شود و پسر می‌کشم پدر طالب من می‌شود و عجب تر اینکه هنوز هیچکدام [از طالبان من] به وصال من نرسیده‌اند و بر بکارت خود باقی هستم.

 

لغو، سهو، لهو

حکما گفته‌اند:
هر سخنی که از ذکر خالی است لغو است؛
و هر خاموشی که از فکر خالی است سهو است؛
و هر نظری که از عبرت خالی است لهو است.

 

ترس از شکر

شخصی می‌گفت: روزی به عیادت یکی از فضلا که بیمار بود رفتم و چون نزد او نشستم و پرسش احوال او کردم، به او گفتم خدا را شکر کن و حمد بجا بیاور. تبسم نمود و گفت: چگونه شکر کنم و حال آنکه خدای تعالی فرموده است: « و لئن شکرتم لازیدنکم» یعنی: شکر بکنید همانا زیاد می‌کنم برای شما ... و می‌ترسم اگر شکر او کنم بر بیماری من بیافزاید!

 

 

علم و عمل

«علم»، «عمل» را می خواند؛

  اگر پاسخش گوید می ماند؛ 

  وگرنه کوچ می کند ...

(اصول کافی)


 چهار جوابی که زاهد را تکان داد

زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد.

اول: مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. 
او گفت: ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود!

دوم: مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی.
گفت: تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟

سوم: کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده ای؟ 
کودک چراغ را فوت کرد و ان را خاموش ساخت و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟

چهارم: زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت میکرد. گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن.
گفت: من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست؛ تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟

 

وصیت مولا

امام باقر علیه السلام فرمود:

امیر مؤمنان علی علیه السلام در واپسین لحظات زندگی، همه پسرانش را کنار بستر خویش فراخواند ... حضرت به همه آن ها سفارشاتی را بیان نمود و در آخر گفتارش فرمود:

« یا بنیَّ! عاشروا النّاس عشرة إن غبتم حنّوا إلیکم و إن فقدتم بکوا علیکم ... »
ای فرزندان من! با مردم چنان رفتار کنید که اگر غایب شدید، با اشتیاق دنبال شما باشند و اگر مردید بر شما بگریند ... .

 

حال من و تو

"یعقوب لیث" از یکی از اکابر که فقیر و پریشان شده بود پرسید که چه حال داری؟
گفت: حالی که تو اول داشتی.
گفت: من چه حال داشتم؟
گفت: حالی که من امروز دارم!
یعقوب ساعتی سر بزیر افکند و گفت هزار دینار به او بدهند.

 

خلاص? علم

دانشمندی یکی را گفت: چرا تحصیل علم نمیکنی؟ آنشخص گفت: آنچه خلاص? علم است بدست آورده ام.
دانشمند از او پرسید که خلاص? علم چیست؟ گفت: پنج چیز است:

اول آنکه تا راست به اتمام نرسد، دروغ نگویم.
دوم آنکه تا حلال منتهی نشود، دست به حرام دراز نکنم.
سوم آنکه تا از تفتیش نفس خود فارغ نشوم، به جستجوی عیب مردم نپردازم.
چهارم آنکه تا خزان? رزق خداوند به آخر نرسد به در هیچ مخلوقی التجا نبرم.
پنجم آنکه تا قدم در بهشت ننهم، از کید شیطان و از غرور نفس نافرمان، غافل نباشم.





مشخصات مدیر وبلاگ
امیر حسین افشاری[16]
 

از بینندگان این وبلاگ خواهش می کنم برای بهتر شدن مطالب وبلاگ نظر بدهند.


لوگوی وبلاگ

بایگانی
عناوین یادداشتهای وبلاگ
آمار وبلاگ
بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 6
کل بازدید : 637738
کل یاداشته ها : 98
لوگوی دوستان
دوستان

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ